to dim, to darken, to make opaque, to make somber or murky, to make obscure or fuzzy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ابرهای طوفانی آسمان را تار کردند.
The storm clouds began to darken the sky.
هنرمند از سیاهقلم برای تار کردن سایههای نقاشیاش استفاده کرد.
The artist used charcoal to darken the shadows in the painting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تار کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تار کردن